رنگ و وارنگه اینجا

ناخنک بزن. وبلاگم خوشمزه است

رنگ و وارنگه اینجا

ناخنک بزن. وبلاگم خوشمزه است

جادوی زیبایی با میوه ممنوعه

ماسک سیب سبز:
اگر شما دنبال درمان خانگی مراقبت از پوست خود هستید و به دنبال کرم معجزه گری میگردید که تمامی مشکلات پوست شما اعم از :خشکی_پوسته پوسته شدن _چین و چروک واثر لک و...آن را برطرف کند میتوانید از ماسک سیب سبز استفاده کنید که تمامی مشکلات شما را بدون احتیاج به دکتر حل نماید.
مواد لازم:
1_ یک عدد سیب سبز
2_ 2 ق غ عسل طبیعی
3_ 2 ق غ ماست طبیعی
گام اول: سیب سبز را قاچ کرده و هسته های آن را خارج کنید ودر مخلوط کن بریزید.سیب سبز منبع بسیار خوبی از ویتامین آ و بی و سی است که به ترشح اسید طبیعی کمک میکند وسبب جذب بهتر ویتامین ها در پوست میشود.سیب سبز به آرامی پوست را تغذیه میکند واز پوسته پوسته شدن آن جلوگیری کرده و اثر لک را روی پوست کم میکند.
گام دوم: 2قاشق عسل را اضافه کنید وبا سیب در مخلوط کن بریزید.عسل از چین و چروکهای پوست جلوگیری میکند و پوست زیبا و سالمی را برای شما به ارمغان می آورد.
گام سوم: 3قاشق ماست را به مواد بالا اضافه کنید.ماست یکی از پاک کننده های طبیعی است.دارای خواص ضد باکتری و ضد قارچ است که میکروبها و باکتریهای موجود در پوست را از بین میبرد.
گام چهارم: مواد بالا را کاملا مخلوط کرده تا ماده صاف و یکدستی حاصل شود.
گام پنجم:ماسک را روی صورت قرار داده و پس از 15دقیقه _صورت را با آب ولرم شستشو داده و خشک کنید.سپس با مرطوب کننده آغشته نمائید.
پوست سیب به دلیل اسیدهای طبیعی به حذف سلولهای قدیمی پوست کمک میکند_به علاوه حاوی ویتامین_آهن و کلسیم است.

ماسک سیب و عسل:
1_ یک عدد سیب بدون هسته را با 5 قاشق غذا خوری عسل در مخلوط کن بریزید تا حاصل به صورت خمیری درآید.سپس آن را روی صورت و گردن بمالید و پس از 10دقیقه با آب گرم شستشو دهید.
2_ سیب بدون هسته را +2قاشق غذاخوری عسل و یک دوم ق غ مریم گلی داخل مخلوط کن بریزید.سپس آنرا با نوک انگشت روی صورت مالیده و پس از 30 دقیقه با آب گرم بشوئید.

ماسک سیب و جو:
1قاشق غذا خوری با یک دوم قاشق غذا خوری ماءالشعیر ساده ویک ق غ عسل را با هم مخلوط کنید.یک چهارم سیب را به قطعات کوچک خرد کنید و با مواد بالا مخلوط نمائید تا خمیر یکدستی حاصل شود.سپس آن را روی صورت و گردن بمالید_پس از 10 دقیقه با آب گرم شستشو دهید.

ماسک سیب برای زیبایی صورت:
ماسک صورت زیر با استفاده از مواد طبیعی یک دستورالعمل مناسب برای جوان نگاه داشتن هر نوع پوست است.
مواد لازم:
1_ یک ق غ پوره سیب
2_ یک ق غ جوانه گندم
قبل از هر کاری صورت را شسته و کاملا تمیز کنید.سپس با استفاده از بخور اجازه دهید تمامی منافذ پوست باز شود.بعد ماسک را روی صورت قرار دهید.پس از اینکه ماسک روی صورت خشک شد_صورت را با آب گرم بشوئید.
جوانه گندم مانند یک اسکراپ_سلولهای مرده پوست را جدا میکند.
توجه:اگر پوست شما بسیار حساس است از این ماسک استفاده نکنید.
این ماسکها به دلیل سفت کردن پوست_حذف روغن اضافی پوست_نرم کردن پوست مورد استفاده قرار میگیرند.

ماسک زیر یکی از مفیدترین انواع ماسک بوده که برای مدت 15 الی 27 دقیقه روی پوست قرار گرفته وسپس با آب گرم شستشو و با آب سرد آبکشی میشود.اگر پوست شما حساس است یا آلرزی دارید_ابتدا کمی از آن را روی پوست بازوی خود امتحان کنید.
مواد لازم:
یک عدد سیب
یک دوم ق غ ماءالشعیر
یک ق غ عسل
یک ق غ جو
یک دوم ق غ دارچین
تمامی مواد را داخل مخلوط کن ریخته تا یکدست شود.سپس 10 دقیقه صبر کنید و بعد آنرا روی صورت قرار دهید.

ماسک سیب و جوانه گندم:
یک ق غ سیب میکس شده را با یک ق غ جوانه گندم در مخلوط کن بریزید.ماسک را بمدت 10 تا 15 دقیقه روی پوست قرار دهید.پس از خشک شدن با آب گرم شستشو دهید و با آب سرد بشوئید.

ماسک سیب و خیار و تخم مرغ:
یک دوم خیار و یک سیب را با هم مخلوط کنید وسپس سفیده تخم مرغ را اضافه کنید.یک دوم ق غ آبلیمو و یک دوم ق غ برگ نعنای تازه یا خشک را به مواد اضافه کنید.خمیر را 10 دقیقه در یخچال قرار دهید سپس روی صورت قرار دهید و پس از 15 دقیقه با آب گرم شستشو دهید و با آب سرد آبکشی کنید.این ماسک تا 3 روز قابل استفاده است.

** از استعمال ماسک ها در اطراف چشم خودداری کنید.

سخنی تامل بر انگیز

ایا میدانید.....؟؟؟ 

میدانید که ما در حال حاضر ارزوی ادمهای بی شماری هستیم٬به خاطر موقعیتهایی که داریم و خودمون اونقدر اونها رو با ارزش نمیدونیم که ..... 

به خاطر موقعیت خوب مالی(در هر سطح مالی که باشیم٬حتی اگر تنها داراییمان لباس تنمان باشد)*به خاطر سلامتیمان(حتی اگر نابینا یا ناشنوا باشیم و یا حتی معلول ذهنی یا جسمی)* 

به خاطر ظاهرمان حتی اگر در نظر خودمان زیبا نباشیم*به خاطر فرصت تحصیل که خیلیامون قدرشو نمیدونیم*به خاطر محل زندگیمون٬به خاطر زنده بودنمان. 

ایا میدانستید.... که همین الان شاید ما محبوب کسی یا کسانی باشیم که خودمان خبر نداشته باشیم!! 

پس سزاوار است به  چیزهایی که داریم بیشتر توجه کنیم و به خاطر داشتنشان شکر گزار باشیم٬و نه به خاطر نداشته هایمان گله مند..... 

رخصت

سلام... 

سلام میکنم به همه ی دوستای الناز جونم.زهره هستم دوست الی.االناز جون از دعوتت ممنون.امیدوارم بتونم مطالب مفیدی از این طریق در دسترس دیگر دوستان بزارم. 

تک۲خمل و یه صاحبخونه ی جدید دیگه

سلاااااااااااااام. دوستای گلم. مهمونی توی خونه ی مجازی ما خوش میگذره انشاالله؟ 

امیدوارم تا الان که راضی بوده باشین.  63.gif

همونطور که میدونین فردا اعلام نتایج میشه ووووووووووووو کلی کیف کردم که یارو (سازمان سنجش) خوب ازم حساب برد.15.gif 25r30wi.gif

 

وامااااااااااااااا....

دیدیم همه دارن یارکشی میکنن... ما موندیم تک! hanghead.gifپس:  

dancegirl2.gifتوجه، توجه!!!! 

دوست جونم (زهره) یادتونه؟ که گفته بودم بعدا باهاش بیشتر آشنا میشین؟ 

به من افتخار داد و قبول کرد که توی مدیریت اینجا کمکم کنه. حالا دیگه خیال همه جمع باشه. اینجا تعطیل نمیشه. میخوایم هر جوری هست ادامه بدیم و دوستیامون رو قطع نکنیم. 

زهره جون هم به ما ملحق شد. بهش خوش آمد میگم.6.gif 

موفق باشی زهره جان.5.gif

حرص/س/ث (همه مدلههههههه)

امااااااااااااان. فغااااااااااااااان. بابا کشتین ما رو. چرا جواب کنکور رو نمیدین ما خلاص شیم آخه 

انگاری دارن شق القمر میکنن. امتحان نهایی رو دستی صحیح میکنن اینقد طولش نمیدن. حالا خوبه اینترنت همه کاراشونو کرده هلوووو برو تو گلو. بازم اینقد ناز و کرشمه میان واسه جواب دادن. 

 الان من دقیقا اخلاقم شبیه شخصیت داخل عکس زیره دیگه....

 

 

البته شخصیت اصلی این یارو زیر موهاش گم شده. شخصیت اصلی ما رو میتونین توی عکس زیر ببینین. 

عکس توله سگ های زیبا bo2aks.com

 

 

حالا از بحث شخصیت بگذریم. گرچه واقعا اعصابم خورده و داد همه رو در آوردم با اخمام این روزا ولی حالا بقیه هم بیشتررررررررررر منو حرص حرس حرث هرص هرس هرث میدن. 

میپرسین چرا؟ میگم براتون. 

نمیپرسین چرا؟ به هر حال مهم نیست چون بازم میگم براتون.  

تا تکون میخورم بابام میاد میگه آخههههههههههه داری میری بچه؟ آخههههههههههههه گریه نکن. گریه نکن ننر خانوم. آخهههههههههههه دلت تنگ میشه؟ گریه نکن. نهههه. نههههه. 

اینقد میگه میگه میگه تا اشکم در بیاد. 

از اون طرف مامانم میاد ۱ گوشه میشینه. هر طرف میرم زل میزنه بهم منو نگاه میکنه.  

میگم چیه؟  

میگه میخوام سیر نگات کنم داری میری دیگه نمیتونم ببینمت. 

ای خداااااااااا. آخه من چی کارتون کنم؟ خودم که روانم پاکه شما هم دلمو ریش میکنین حالا؟ 

از طرفی استرس پشت استرس... صبح بیدار شدم. دیدم خیر سرم بعد از قرنی اس ام اس دارم. وای ببخشید. پیاااااام کوتاه ه ه ه ... حالا هنوز تو خواب و بیداری بودما. باز کردم دیدم نوشته: سلام الی. خوبی؟ جواب دانشگاه اومده. برق ۳ فازم پرید.  

پا شدم رفتم وصل شم. از اون جایی که فوق العاده خوش شانسم مودمم قاط زده بود هی ارور میزد. بعد از اینکه ۶ ،۷ بار ری استارت کردم وصل شدم و .......... تازه فهمیدم سر کاری بود. 

شب شد. رفتیم افطار کردیم. اومدیم با شیکم قلمبه شده گوشیمون رو دیدیم که بله. یکی از دوستام  به نام زهره خانوم گل گلاب که راجع به این مسائل با من شوخی نمیکنه چون میدونه دقیقا شخصیتم همون عکس بالایی میشه بهم اس داد که: الناز من مهمونیم. الان خبردار شدم جواب اومده. بدو برو نگاه کن. منم دارم میرم ببینم.  

خلاصه بازم دچاره سانحه ی برق گرفتگی شدم و موهام سیخ شد و پریدم. اما.... 

بازم سر کاری بود. 

بعدا کاشف به عمل اومد که یک نفر دوستمون فروغ رو سر کار گذاشته، فروغ هم زهره رو سر کار گذاشته، زهره  هم منو سر کار گذاشته، منم خودمو...   

بابا نکنین. زشته. عیبه. مرزضزضزضزضزضزضزضزض دارین خو مگه؟ اعصاب من الان واسه خودش ضیعف هست. دیگه چرا بقیه قلقلکش میدن آخه؟ 

حرف ۳۰ یا ۳۰ : خبر م...تون زودتر این نتایج لعنتی رو بگین خلاصمون کنین دیگه. 

عقده ایاااااا.(کسی منو شناسایی نکرد که؟)

 

پ.ن: با این دوستم زهره احتمالا در آینده ای نه چندان دور بیشتر آشنا میشین. 

وکیل خیّر

مسئولین یک مؤسسه خیریه متوجه شدند که وکیل پولداری در شهرشان زندگی می‌کند و تا کنون حتی یک ریال هم به خیریه کمک نکرده است.

پس یکی از افرادشان را نزد او فرستادند.

مسئول خیریه: آقای وکیل ما در مورد شما تحقیق کردیم و متوجه شدیم که الحمدالله از درآمد بسیار خوبی برخوردارید ولی تا کنون هیچ کمکی به خیریه نکرده‌اید. نمی‌خواهید در این امر خیر شرکت کنید؟

وکیل: آیا شما در تحقیقاتی که در مورد من کردید متوجه شدید که مادرم بعد از یک بیماری طولانی سه ساله، هفته پیش درگذشت و در طول آن سه سال، حقوق بازنشستگی‌اش کفاف مخارج سنگین درمانش را نمی‌کرد؟

مسئول خیریه: (با کمی شرمندگی) نه، نمی‌دانستم. خیلی تسلیت می‌گویم.

وکیل: آیا در تحقیقاتی که در مورد من کردید فهمیدید که برادرم در جنگ هر دو پایش را از دست داده و دیگر نمی‌تواند کار کند و زن و 5 بچه دارد و سالهاست که خانه نشین است و نمی‌تواند از پس مخارج زندگیش برآید؟

مسئول خیریه: (با شرمندگی بیشتر) نه . نمی‌دانستم. چه گرفتاری بزرگی ...

وکیل: آیا در تحقیقاتتان متوجه شدید که خواهرم سالهاست که در یک بیمارستان روانی است و چون بیمه نیست در تنگنای شدیدی برای تأمین هزینه‌های درمانش قرار دارد؟

مسئول خیریه که کاملاً شرمنده شده بود گفت: ببخشید. نمی‌دانستم اینهمه گرفتاری دارید ...

وکیل: خوب. حالا وقتی من به اینها یک ریال کمک نکرده‌ام شما چطور انتظار دارید به خیریه شما کمک کنم؟

داستان مامان زرنگگگگگگگ!!!

خانم حمیدی برای دیدن پسرش مسعود، به محل تحصیل او یعنی لندن آمده بود. او در آنجا متوجه شد که پسرش با یک هم اتاقی دختر بنام ویکی زندگی میکند. کاری از دست خانم حمیدی بر نمی آمد و از طرفی هم اتاقی مسعود هم خیلی خوشگل بود.

او به رابطه میان آن دو ظنین شده بود و این موضوع باعث کنجکاوی بیشتر او می شد. مسعود که فکر مادرش را خوانده بود گفت:من میدانم که شما چه فکری میکنید، اما من به شما اطمینان می دهم که من و ویکی فقط هم اتاقی هستیم.

حدود یک هفته بعد ‎ ویکی، به مسعود گفت: از وقتی که مادرت از اینجا رفته، ظرف نقره ای من گم شده، تو فکر نمی کنی که او قندان را برداشته باشد؟

مسعود جواب داد: خب، من به مادرم شک ندارم، اما برای اطمینان به او ایمیل خواهم زد.

او در ایمیل خود نوشت:

مادر عزیزم ، من نمی گم که شما ظرف نقره را از خانه من برداشتید، و در ضمن نمی گم که شما آن را برنداشتید، اما در هر صورت واقعیت این است که آن ظرف از وقتی که شما به تهران برگشتید گم شده.

‎با عشق ، مسعود


روز بعد ، مسعود یک ایمیل به این مضمون از مادرش دریافت نمود:

پسر عزیزم، من نمی گم تو با ویکی رابطه داری و در ضمن نمی گم که تو باهاش رابطه نداری. اما در هر صورت واقعیت این است که اگر او در تختخواب خودش می خوابید، حتما تا الان ظرف را پیدا کرده بود.

غول چراغ جادو

 

 روزی روزگاری پیرزن فقیری توی زباله‌ها دنبال چیزی برای خوردن می‌گشت که چشمش به یک چراغ قدیمی افتاد. آن را برداشت و رویش دست کشید. می‌خواست ببیند اگر ارزش داشته باشد، آن را ببرد و بفروشد.

در همین موقع، دود سفیدی از چراغ بیرون آمد.
پیرزن چراغ را پرت کرد؛ با ترس و تعجب عقب‌عقب رفت و دید که چند قدم آن طرف‌تر، یک غول بزرگ ظاهر شد. غول فوری تعظیم کرد و گفت: «نترس پیرزن! من غول مهربان چراغ جادو هستم. مگر قصه‌های جورواجوری را که برایم ساخته‌اند،‌ نشنیده‌ای؟ حالا یک آرزو کن تا آن را در یک چشم به هم زدن برایت برآورده کنم. امّا یادت باشد که فقط یک آرزو!"
پیرزن که به خاطر این خوش‌اقبالی توی پوستش نمی‌گنجید،‌ از جا پرید و با خوش‌حالی گفت‌: "الهی فدات بشم مادر"!
امّا هنوز جمله ی بعدی را نگفته بود که فدای غول شد و نتوانست آرزویش را به زبان بیاورد.

... و مرگ او درس عبرتی شد برای آن‌ها که زیادی تعارف می‌کنند!

دریا دل

روزی شاگرد یک راهب پیر هندو از او خواست که درسی اموزنده به او بیاموزد


راهب فکری کرد و به شاگردش گفت :
برو یک کیسه ده کیلویی نمک بیاور

شاگرد رفت و ساعتی بعد کیسه نمک را اورد راهب یک قاشق نمک را داخل لیوان ابی ریخت و به شاگردش گفت ( ان را تا ته بخور )

شاگرد اطاعت کرد اما همین که یک جرعه را نوشید لیوان را پس زد و گفت :
استاد خیلی شور بود راهب سری تکان داد و شاگرد را با خود به کنار دریا برد
و کیسه نمک را در دریا خالی کرد و سپس یک لیوان از اب دریا را را به شاگردش داد و گفت بخور


شاگرد اطاعت کرد و لیوان اب را سر کشید راهب پرسید چه مزه ای است ؟

شاگرد سری تکان داد و گفت : ( کمی شور بود اما قابل تحمل )
راهب سری تکان داد و گفت :


( رنجها و سختیهایی که انسان در زندگی تحمل میکند همچون نمک است
اگر دلت به اندازه یک لیوان باشد با یک قاشق نمک از پا در می ایی
اما اگر دلت دریا باشد یک کیسه نمک هم تو را از پا در نمی اورد . )  
 
 

عکس های  ساحل های زیبا - www.bia2pix.ir