رنگ و وارنگه اینجا

ناخنک بزن. وبلاگم خوشمزه است

رنگ و وارنگه اینجا

ناخنک بزن. وبلاگم خوشمزه است

سیب

تو به من خندیدی
و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه
سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلود به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی
و هنوز ...
سال هاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان
می دهد آزارم
ومن اندیشه کنان غرق این پندارم
که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت ؟!!!

و اما جواب قصه از زبان دختر قصه :

من به تو خندیدم
چون که می دانستم
تو به چه دلهره از باغچه همسایه
سیب را دزدیدی
پدرم از پی تو تند دوید
ونمی دانستی
باغبان
پدر پیر من است
من به تو خندیدم
تا که با خنده خود
پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو لیک
لرزه انداخت به دستان من و
سیب دندان زده از دست من افتاد به خاک ...
دل من گفت برو
چون نمی خواست به خاطر بسپارد
گریه تلخ تو را
و من رفتم
و هنوز
سال هاست که در ذهن من آرام آرام
حیرت و بغض نگاه تو تکرار کنان
می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق این پندارم
که چه می شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت ؟!!!حمید مصدق

کسی من را نمی فهمد

شبیه قطره بارانی که آهن را نمی فهمد

دلم فرق رفیق و فرق دشمن را نمی فهمد



نگاهی شیشه ای دارم، به سنگ مردمک هایت

الفبای دلت معنای «نشکن»! را نمی فهمد



هزاران بار دیگر هم بگویی «دوستت دارم»

کسی معنای این حرف مبرهن را نمی فهمد



من ابراهیم عشقم، مردم اسماعیل دلهاشان

محبت مانده شمشیری که گردن را نمی فهمد



چراغ چشمهایت را برایم پست کن دیگر

نگاهم فرق شب با روز روشن را نمی فهمد


دلم خون است تا حدی که وقتی از تو می گویم

فقط یک روح سرشارم که این تن را نمی فهمد



برای خویش دنیایی شبیه آرزو دارم

کسی من را نمی فهمد، کسی من را نمی فهمد

تابلو

سلام. ببخشین که دیر به دیر آپ میکنیماااااااا. شرمنده. گفتیم بیایم ۱ مطلب بذاریم اعلام وجود کنیم. 

۵شنبه هفته ی پیش رفتیم آمل که ۱کم اوضاع رو مرتب کنیم واسه زندگی. توی راه چند تا تابلو دیدم که منو برد توی بهت!!!!!!! 

۱ تابلو زده بودن روش نوشه بود: 

سلامت رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است!!!  

تا جایی که من یادمه دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدنه!!! اینجوری که همه ادعا میکنن دست فرمونشون توپه و سلامت میرسن!!! 

مورد دوم رو داشته باشین: 

روی ۱ بیلبورد تبلیغاتی زیر تبلیغ آبمیوه نوشته بود: 

به سلامتیه طبیعت!!! 

 کشور اسلامی رو داشته باش. 

از همه جالبتر اینه که توی  پمپ بنزین یه شهر توریستی  که همه واسه تفریح میرن اونجا نوشته بود:

از سفرهای غیر ضروری بپرهیزید!!!! 

 

آخه آدم به کی بگه؟ اینقد تابلو؟

کارمند جدید

 مردی به استخدام یک شرکت بزرگ چندملیتی درآمد. 

 در اولین روز کار خود، با کافه تریا تماس گرفت و فریاد زد: «یک فنجان قهوه برای من بیاورید.»  

صدایی از آن طرف پاسخ داد: «شماره داخلی را اشتباه گرفته ای. می دانی تو با کی داری حرف می زنی؟»  

کارمند تازه وارد گفت: «نه» 

 صدای آن طرف گفت: «من مدیر اجرایی شرکت هستم، احمق.»  

مرد تازه وارد با لحنی حق به جانب گفت: «و تو میدانی با کی حرف میزنی، بیچاره.» 

 مدیر اجرایی گفت: «نه» کارمند تازه وارد گفت: «خوبه» و سریع گوشی را گذاشت.

دلایل شکل لباس فارغ التحصیلی در دنیا(افتخاری برای ما ایرانیان)

یک نمونه دیگر از ارزشهای ایرانی که خود ما آن را نمی شناسیم ردای فارغ التحصیلی است. لابد تا به حال شما هم دیده اید وقتی یک دانشجو در دانشگاههای خارج می خواهد مدرک دکترای خود را بگیرد، یک لباس بلند مشکی به تن او می کنند و یک کلاه چهارگوش که از یک گوشه آن یک منگوله آویزان است بر سر او می گذارند و بعد او لوح فارغ التحصیلی را می خواند. هنگامی که از ما سوال می شود که این لباس و کلاه چیست؟ چه پاسخی میدهید؟!
هنگامی که از یک اروپایی یا ژاپنی و یا حتی آمریکایی سوال شود این لباس چیست که شما تن فارغ التحصیلانتان می کنید می گویند ما به احترام «آوی سنت» (ابن سینا) پدر علم جهان این لباس را به صورت نمادین می پوشیم. آنها به احترام « آوی سنت» که همان «ابن سینا»ی ماست که لباس بلند رداگونه می پوشیده، این لباس را تن دانشمندان خود می کنند. آن کلاه هم نشانه همان دستار است (کمی فانتزی شده) و منگوله آن نمادی از گوشه دستار خراسانی که ما ایرانی ها در قدیم از گوشه دستار آویزان می کردیم و به دوش می انداختیم. در اروپا و آمریکا علامت یک آدم برجسته و دانش آموخته را لباس و کلاه ابن سینا می گذارند.

دکتر شریعتی انسان ها را به چهار گروه زیر دسته بندی کرده است

دسته اول
آنانی که وقتی هستند هستند ، وقتی که نیستند هم نیستند.
عمده آدم‌ها حضورشان مبتنی به فیزیک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آن‌هاست که قابل فهم می‌شوند. بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند.

*******************
دسته دوم
آنانی که وقتی هستند نیستند ، وقتی که نیستند هم نیستند.
مردگانی متحرک در جهان. خود فروختگانی که هویت شان را به ازای چیزی فانی واگذاشته‌اند. بی‌شخصیت‌اند و بی‌اعتبار. هرگز به چشم نمی‌آیند. مرده و زنده‌شان یکی است.

*******************
دسته سوم
آنانی که وقتی هستند هستند ، وقتی که نیستند هم هستند.
آدم‌های معتبر و با شخصیت. کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثیرشان را می‌گذارند. کسانی که همواره به خاطر ما می‌مانند. دوستشان داریم و برایشان ارزش و احترام قائلیم.
*******************
دسته چهارم
آنانی که وقتی هستند نیستند ، وقتی که نیستند هستند.
شگفت‌انگیزترین آدم‌ها در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوه‌اند که ما نمی‌توانیم حضورشان را دریابیم، اما وقتی که از پیش ما می‌روند نرم نرم آهسته آهسته درک می‌کنیم. باز می‌شناسیم. می‌فهمیم که آنان چه بودند. چه می‌گفتند و چه می‌خواستند. ما همیشه عاشق این آدم‌ها هستیم. هزار حرف داریم برایشان. اما وقتی در برابرشان قرار می‌گیریم قفل بر زبانمان می‌زنند. اختیار از ما سلب می‌شود. سکوت می‌کنیم و غرقه در حضور آنان مست می‌شویم و درست در زمانی که می‌روند یادمان می‌آید که چه حرف‌ها داشتیم و نگفتیم. شاید تعداد این‌ها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد

ضرب المثل های به روز شده

اساتید و بزرگان ادبیات فارسی برای اینکه در آینده ای نه چندان دور، بعضی از ضرب المثل های اصیل ایرانی - به علت وجود بعضی از لغات و اصطلاحات - از بین نروند، تصمیم گرفتند که برخی از این ضرب المثل ها را به گونه زیر بازسازی کنند:



بیفستراگانوفه خالته، بخوری پاته نخوری پاته!
موش تو سوراخ نمی رفت ساید بای ساید به دمبش می بست!
آب در "آب سرد کن" و ما تشنه لبان می گردیم!
پرادو سواری دولا دولا نمیشه!
آنتی بیوتیک بعد از مرگ سهراب!
نابرده رنج گنج میسر نمی شود --- مزد آن گرفت جان برادر که کلاه برداری کرد
"کافی میت" نخورده و دهن سوخته!
گر صبر کنی ز قوره، لوپ لوپ سازی!
پاتو از پارکتت درازتر نکن!
هری پاتر آخرش خوشه!
قربون بند کیفتم، تا کارت سوخت داری رفیقتم!
گیرم پاپی تو بود فاضل --- از فضل پاپی تو را چه حاصل
ندیدیم اورانیم ولی دیدیم دست مردم!
ادکلن آن است که خود ببوید --- نه آنکه فروشنده بگوید
ماکرو ویو به ماکرو ویو می گه روت سیاه!
یا منچستریه منچستری یا رُمیه رُمی(AS Rom)
سرش بوی پیتزای سبزیجات میده!!!

مکروا و مکر الله و الله خیر الماکرین...

۳میلیون قرآن در آمریکا و غرب توزیع میشه.    

 

از اخبار شنیدم که توی واکنش به عمل  زشت و غیر انسانی اون نامردای اونور آبی( که به ما و اعتقاداتمون توهین کردن و خودشون رو زیر سوال بردن) قراره به ازای هر ۱ قرآنی که سوزونده شده ۱ میلیون قرآن با ترجمه ی انگلیسی چاپ کنن و بین مردم آمریکا و اروپا توزیع کنن. از بین تمام این اعمالی که توی این چند روز علیه این کار انجام شد(راهپیمایی و تعطیل شدن بازار و چی و چی و چی...) فقط همین عمل بود که ۱کم آرومم کرد. حالا دیگه خیلی ها اسلام رو از طریق معجزه ای که محدود به زمان و مکان نیست میشناسن. معجزه ای که هیچ احدی نمیتونه حقانیتش رو انکار کنه. اونقدر این کتاب مقدس و زیباست که از توصیفش عاجزم. همین عجز بنده ی حقیره که این کتاب رو کرده معجزه. کیه که این کتاب رو بخونه و  زیبایی و اعجاز و دلنشینی اون رو نبینه؟ چه باهوش باشی چه نباشی. چه با سواد باشی چه نباشی. اونقدر این کتاب فوق العاده هست که همه به ناب بودن متنش و واحد بودن صاحب قادرش پی میبرن. 

به امید روزی که همه ی دنیا این کتاب رو بخونن تا همه ی دنیا ۱ صدا بگه: 

 

 اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله

بیسکویت

سال ۸۸ بود. روز امتحان دانشگاه آزاد. من نوبت عصر بودم. دیر رسیده بودم. تقریبا آخرین لحظه ها بود. دخترا و پسرا توی ۱ ساختمون امتحان میدادن و.... هیشکی حواسش به امتحان نبود. کلی واسه خودشون سوژه بودن. چشما همه کج شده بودن. هیچ کودومم احساس نمی کردن که کج شدن چشمشون معلومه. مثلا داشتن زیر چشمی دید میزدن. 

خلاصه... صندلیه من طبقه سوم داخل ۱ کلاس بود. داشتم از پله ها بالا میرفتم و صحنه ها رو میدیدم و هی پیش خودم میگفتم کاش نمیومدم. کی حوصله داره ۴ ساعت روی صندلی خشک بشه آخه. سرمم عجیب درد میکرد. تازه نهارم خورده بودم دلم میخواست یه چرت عصرانه بزنم اساسی. 

توی همین فکرا بودم که دیدم ۱ پسر روی پله ها ایستاده از ۱ مراقب میپرسه: آقا من هر چی میگردم شماره صندلیمو پیدا نمیکنم. کجا بشینم پس؟ 

یارو ۱ نیگاه به کارت انداخت. ۱ نیگاه به پسره انداخت. بعد گفت: آخه بچه جان تو چه جور بچه کنکوری هستی که هنوز خبر نداری صبح امتحان داشتی؟؟؟؟؟ 

حالا مگه من میتونستم جلو خندمو بگیرم؟ 

یاد حرف معلم شیمیم افتادم که میگفت: سر کنکور آزاد برو بیسکویتی که بین ۲ تا دفترچه میدن رو بخور. قبولی... 

البته قبلا اینطوری نبود. حالا دیگه سراسری هم برو ۱ بیسکویت بخور قبولی. منتهی بیسکویت سراسری رو  باید خودت تهیه کنی.

نحوه قضاوت مردان درباره ظاهر زنان

نتایج یک تحقیق نشان می‌دهد مردان در کسری از ثانیه می‌توانند تصمیم بگیرند که آیا نسبت به ظاهر یک زن علاقه مند هستند یا خیر. البته دانشمندان معتقدند این بدان دلیل است که مردان به طور ژنتیکی برای این امر برنامه ریزی شده اند.
کارشناسان ادعا کردند که یک مرد تقریبا به طور آنی می‌تواند ظاهر یک زن را ارزیابی کند و این موضوع هم کاملا ژنتیکی است.
آخرین تحقیقات نشان می‌دهد مردان یک زن با ظاهری زیبا را دارای قدرت باروری زیاد و قادر به ادامه یک زندگی خانوادگی می‌دانند که می‌تواند به غریزه بقای مردان پاسخ دهد.
برعکس زنان مدت زمان بیش‌تری طول می‌کشد تا بتوانند در مورد احساسات خود درباره یک مرد تصمیم گیری کنند، چرا که آن‌ها باید اطمینان حاصل کنند که آیا یک مرد شریک متعهدی که بتواند زندگی خوبی برای آن‌ها فراهم کند هست یا خیر.
پروفسور مارک وان ووگت و دکتر جوآنا ون هوف از دانشگاه آمستردام این تحقیقات را انجام داده اند که قرار است نتایج آن توسط نشریه شناخت اجتماعی و عصب شناسی موثر در آکسفورد به چاپ برسد.
آن‌ها تحقیقی روی شیوه برخورد مردان و زنان در برابر چهره‌های گوناگون انجام دادند. در این تحقیق نزدیک به 20 مرد و 20 زن حضور داشتند و فعالیت‌های مغزی آن‌ها در حین انجام کارهای گوناگون مورد ارزیابی قرار گرفت.
در حالی که این افراد در حال انجام کارهای مختلفی بودند تصاویری از اشخاصی با جنس مخالف به آن‌ها نمایش داده می‌شد.
در این تحقیقات مشخص شد مردان به سادگی با دیدن یک چهره زیبا به سمت آن جذب می‌شوند، اما برعکس زنان به کار خود ادامه می‌دهند.
پروفسور ون ووگت در این باره گفت: مردان به این شکل تکامل پیدا کرده اند که به دنبال سرنخ‌هایی برای پیدا کردن زنان بارور برای زندگی خود باشند و داشتن چهره زیبا یکی از این سرنخ‌هاست.
این نکته را ما قبلا هم می‌دانستیم، اما چیزی که برای ما تازگی داشت این بود که یک مرد در مدت زمان بسیار کوتاهی می‌تواند در مورد ظاهر یک زن قضاوت کند. در حقیقت مردان در کسری از ثانیه می‌توانند تصمیم بگیرند که یک زن با معیارهای زیبایی شناسی آن‌ها تطابق دارد یا خیر.
در سوی مقابل زنان با دیدن چهره مردان زیبا این گونه واکنش نشان نمی‌دهند، بلکه آن‌ها به

دنبال پیدا کردن دلایل قوی‌تر برای اثبات خوب و مناسب بودن مرد می‌گردند. زنان بیش‌تر بر اساس رفتار یک مرد تصمیم گیری می‌کنند که آیا یک مرد می‌تواند متعهد و قابل اعتماد باشد یا خیر.