رنگ و وارنگه اینجا

ناخنک بزن. وبلاگم خوشمزه است

رنگ و وارنگه اینجا

ناخنک بزن. وبلاگم خوشمزه است

کسی من را نمی فهمد

شبیه قطره بارانی که آهن را نمی فهمد

دلم فرق رفیق و فرق دشمن را نمی فهمد



نگاهی شیشه ای دارم، به سنگ مردمک هایت

الفبای دلت معنای «نشکن»! را نمی فهمد



هزاران بار دیگر هم بگویی «دوستت دارم»

کسی معنای این حرف مبرهن را نمی فهمد



من ابراهیم عشقم، مردم اسماعیل دلهاشان

محبت مانده شمشیری که گردن را نمی فهمد



چراغ چشمهایت را برایم پست کن دیگر

نگاهم فرق شب با روز روشن را نمی فهمد


دلم خون است تا حدی که وقتی از تو می گویم

فقط یک روح سرشارم که این تن را نمی فهمد



برای خویش دنیایی شبیه آرزو دارم

کسی من را نمی فهمد، کسی من را نمی فهمد

از صافی بگذران...

شخصی نزد همسایه اش رفت و گفت:گوش کن!میخوام چیزی برات تعریف کنم...دوستی به تازگی در مورد تو میگفت... 

همسایه حرف او را قطع کرد و گفت:قبل از اینکه تعریف کنی ٬بگو ایا حرفت را از میان سه صافی گذرانده ای یا نه؟اول از صافی واقعیت.ایا مطمئنی چیزی که تعریف میکنی واقعیت دارد؟ 

ـ نه من فقط ان را شنیده ام.شخصی ان را برایم تعریف کرده. 

سری تکان داد و گفت:پس حتما ان را از میان صافی دوم یعنی خوشحالی گذرانده ای.مسلما چیزی که میخواهی تعریف کنی٬حتی اگر واقعیت نداشته باشد٬باعث خوشحالی من میشود. 

ـ دوست عزیز فکر نکنم تو را خوشحال کند.ـ بسیار خوب٬پس اگر مرا خوشحال نمیکند٬حتما از صافی سوم٬یعنی فایده٬رد شده است.ایا چیزی که میخواهی تعریف کنی برایم مفید است و به دردم میخورد؟ 

ـ نه! 

همسایه گفت:پس اگر این حرف٬نه واقعیت دارد٬نه خوشحال کننده است ونه مفید٬ان را پیش خود نگه دار و سعی کن خودت هم زود فراموشش کنی.   

www.team.blogfa.com

تابلو

سلام. ببخشین که دیر به دیر آپ میکنیماااااااا. شرمنده. گفتیم بیایم ۱ مطلب بذاریم اعلام وجود کنیم. 

۵شنبه هفته ی پیش رفتیم آمل که ۱کم اوضاع رو مرتب کنیم واسه زندگی. توی راه چند تا تابلو دیدم که منو برد توی بهت!!!!!!! 

۱ تابلو زده بودن روش نوشه بود: 

سلامت رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است!!!  

تا جایی که من یادمه دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدنه!!! اینجوری که همه ادعا میکنن دست فرمونشون توپه و سلامت میرسن!!! 

مورد دوم رو داشته باشین: 

روی ۱ بیلبورد تبلیغاتی زیر تبلیغ آبمیوه نوشته بود: 

به سلامتیه طبیعت!!! 

 کشور اسلامی رو داشته باش. 

از همه جالبتر اینه که توی  پمپ بنزین یه شهر توریستی  که همه واسه تفریح میرن اونجا نوشته بود:

از سفرهای غیر ضروری بپرهیزید!!!! 

 

آخه آدم به کی بگه؟ اینقد تابلو؟

کارمند جدید

 مردی به استخدام یک شرکت بزرگ چندملیتی درآمد. 

 در اولین روز کار خود، با کافه تریا تماس گرفت و فریاد زد: «یک فنجان قهوه برای من بیاورید.»  

صدایی از آن طرف پاسخ داد: «شماره داخلی را اشتباه گرفته ای. می دانی تو با کی داری حرف می زنی؟»  

کارمند تازه وارد گفت: «نه» 

 صدای آن طرف گفت: «من مدیر اجرایی شرکت هستم، احمق.»  

مرد تازه وارد با لحنی حق به جانب گفت: «و تو میدانی با کی حرف میزنی، بیچاره.» 

 مدیر اجرایی گفت: «نه» کارمند تازه وارد گفت: «خوبه» و سریع گوشی را گذاشت.

دلایل شکل لباس فارغ التحصیلی در دنیا(افتخاری برای ما ایرانیان)

یک نمونه دیگر از ارزشهای ایرانی که خود ما آن را نمی شناسیم ردای فارغ التحصیلی است. لابد تا به حال شما هم دیده اید وقتی یک دانشجو در دانشگاههای خارج می خواهد مدرک دکترای خود را بگیرد، یک لباس بلند مشکی به تن او می کنند و یک کلاه چهارگوش که از یک گوشه آن یک منگوله آویزان است بر سر او می گذارند و بعد او لوح فارغ التحصیلی را می خواند. هنگامی که از ما سوال می شود که این لباس و کلاه چیست؟ چه پاسخی میدهید؟!
هنگامی که از یک اروپایی یا ژاپنی و یا حتی آمریکایی سوال شود این لباس چیست که شما تن فارغ التحصیلانتان می کنید می گویند ما به احترام «آوی سنت» (ابن سینا) پدر علم جهان این لباس را به صورت نمادین می پوشیم. آنها به احترام « آوی سنت» که همان «ابن سینا»ی ماست که لباس بلند رداگونه می پوشیده، این لباس را تن دانشمندان خود می کنند. آن کلاه هم نشانه همان دستار است (کمی فانتزی شده) و منگوله آن نمادی از گوشه دستار خراسانی که ما ایرانی ها در قدیم از گوشه دستار آویزان می کردیم و به دوش می انداختیم. در اروپا و آمریکا علامت یک آدم برجسته و دانش آموخته را لباس و کلاه ابن سینا می گذارند.

دکتر شریعتی انسان ها را به چهار گروه زیر دسته بندی کرده است

دسته اول
آنانی که وقتی هستند هستند ، وقتی که نیستند هم نیستند.
عمده آدم‌ها حضورشان مبتنی به فیزیک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آن‌هاست که قابل فهم می‌شوند. بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند.

*******************
دسته دوم
آنانی که وقتی هستند نیستند ، وقتی که نیستند هم نیستند.
مردگانی متحرک در جهان. خود فروختگانی که هویت شان را به ازای چیزی فانی واگذاشته‌اند. بی‌شخصیت‌اند و بی‌اعتبار. هرگز به چشم نمی‌آیند. مرده و زنده‌شان یکی است.

*******************
دسته سوم
آنانی که وقتی هستند هستند ، وقتی که نیستند هم هستند.
آدم‌های معتبر و با شخصیت. کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثیرشان را می‌گذارند. کسانی که همواره به خاطر ما می‌مانند. دوستشان داریم و برایشان ارزش و احترام قائلیم.
*******************
دسته چهارم
آنانی که وقتی هستند نیستند ، وقتی که نیستند هستند.
شگفت‌انگیزترین آدم‌ها در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوه‌اند که ما نمی‌توانیم حضورشان را دریابیم، اما وقتی که از پیش ما می‌روند نرم نرم آهسته آهسته درک می‌کنیم. باز می‌شناسیم. می‌فهمیم که آنان چه بودند. چه می‌گفتند و چه می‌خواستند. ما همیشه عاشق این آدم‌ها هستیم. هزار حرف داریم برایشان. اما وقتی در برابرشان قرار می‌گیریم قفل بر زبانمان می‌زنند. اختیار از ما سلب می‌شود. سکوت می‌کنیم و غرقه در حضور آنان مست می‌شویم و درست در زمانی که می‌روند یادمان می‌آید که چه حرف‌ها داشتیم و نگفتیم. شاید تعداد این‌ها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد