رنگ و وارنگه اینجا

ناخنک بزن. وبلاگم خوشمزه است

رنگ و وارنگه اینجا

ناخنک بزن. وبلاگم خوشمزه است

پسرانه

تو راست میگی هر کی باشه حداقل یه بار دلش واسه کسی تپیده و یا می تپه ....مهم اینه که اگر تپیده و حالا تموم شده دیگه نلرزه ...یعنی واسه اون قبلی نلرزه ......شاید اگه کسی بخاد داستان عشق خودشو تعریف کنه میگه من از همه عاشقتر بودم ...یا بگه عشق من یه چیز دیگه بود .......و شاید برای هوس نبود...............

ولی من به جرات میتونم بگم داستان من شنیدنیه و محاله کسی رو گریه نندازه اما دیگه حال نوشتن داستانمو ندارم ....چون جز مرور یه سری خاطرات تلخ و یا شاید شیرین که دیگه دستیابی بهشون سخته چیز دیگه ای نباشه .........جون الناز نمیتونم .چون داستانم طولانی است و اگه بنویسم سرانگشتانم تاول میزنه و دلم ریش ریش میشه ............. خیلی دوست دارم از عشقم بگم ....هرچند که تمام سعیم کردم فراموش کنم و تا حدودی موفق بودم...........  اما تو قالب یه داستان کوتاه نمیتونم ...چون یا داستانمو نمیگم و یا اگه بخام بگم باید کاملشو بگم  حیفم میاد کوچه گردی هامو ریز به ریز نگم حیفم میاد گریه های دم به دقیقمو نگم...........حیفم میاد کرشمه های یارمو ننگارم .......پس بیخیال

توجه! توجه! ۱ خواهش کوچولو

سلام به دوستای گلم. شرمندتونم که تازگی دیر به دیر آپ میکنم. ۱کم روزه سرمو میگیره نمیتونم  زیاد پای کامپیوتر بشینم. بچه های گل و گلاب به اطلاعیه ی زیر توجه کنین لطفا: 

 

از همه ی شما ۱ خواهشی دارم. میخوام از اولین عشقتون و شکستتون بهم بگین. قسم میخورم که اسمی از کسی برده نشه. فقط میخوام که دخترا و پسرای عزیز از سرگذشت های عشقیشون واسه من و دوستان مجازی گلم بنویسن تا ۱ چیزایی دستگیر هر ۲طرف بشه.(یعنی هم دخترا و هم پسرا) این فکر وقتی به سرم زد که بعضی از مطالب وبلاگ ستایشگران رو خوندم. شما هم بخونین حتما.

 بحث کل کل و حالگیری نیستا. ولی از اینکه فقط دخترا متهم به بی وفایی بشن تعجب میکنم. و البته برعکسشم صادقه و مطلقا پسرا نالوتی نمیشن. هر ۲طرف نامردی میبینن. و نباید فقط ۱طرف رو دید که من توی وبلاگ ستایشگران این رو دیدم.  

حالا هم این پیشنهاد رو کردم که نه سیخ بسوزه نه کباب. 

نمیدونم تحویلم میگیرین یا نه. اما اگه کمکم کنین فکر میکنم همه ی ما چیزای خوبی یاد بگیریم.  

اگه گوشی واسه درد و دل شنوفتنتون میخواین بسم الله. 

اگه ار جفای روزگار دلتون گرفته همین الان شروع کنین واسه اینکه ببینیم کی دردش بزرگتره و شاید وقتی حرفای دیگرون و رنجهاشون رو بخونیم بفهمیم که رنج خودمون در مقابل بقیه خیلی کوچیکه و از خدا ممنون باشیم. 

نه سانسور داریم نه رسوا میکنیم. فقط بدون ذکر اسم همه ی داستان های زندگیتون رو میذاریم تا واسه بقیه درسی باشه یا حد اقل اینکه از نظرات اونا و هم دلیاشون بهره ببریم.  

اگه هم کسی دوست نداره داستانشو به بقیه بگه فقط بیاد و واسه من بنویسه و بگه که اجازه ی گذاشتنش توی وبلاگم رو ندارم. 

سرنوشتتون رو واسم میل کنین.  

کاره سختیه؟ ولی اگه ۱کم اراده کنین نوکرتون میشم به مولا.  اصلا لازم نیست به این فکر کنین که حرفاتون خسته کننده است یا ممکنه بقیه شما و حرفاتون رو درک نکنن یا راجع به شما بد قضاوت کننا. فقط بنویسین. هرچند کوتاه. 

میدونم اینجا زیاد طرفدار نداره. اما اگه منت سرم بذارین خوشحال میشم.  

elnazsayadrezay@yahoo.com 

منتظرم. روی منو زمین نندازین. 

قربون معرفت همتون. 

پ.ن-۱:دوستای گلم هر کودومتون که دوست دارین همینجا توی بخش نظرات میتونین داستانتون رو بذارین. البته اگه به قول ثمین جان حوصله ی میل زدن ندارین و من حتما نظرات رو تایید میکنم.  

پ.ن-۲: من حاضرم چندین ماه صبر کنم تا شما داستانتون رو بنویسین. اگه میخواین طولانی بنویسین به نظرم محبتتون شامل حال ما شده. حتی اگه شده روزی ۲-۳ خط برای من و دل خودتون بنویسین.

بابا نترسین...

هر جا پا میذاریم غم نوشته پره هااااااااا. اما حالا که میپرسیم چرا غمگین هستین همه ما رو میپیچونن. هیچکی عاشق نشده. عجب!!!!!!!!!!! 

بابا نترسین. جرمه مگه؟ همه ی ما تجربه هایی داریم بالاخره. یعنی هیچکس تا حالا دلش واسه یکی نلرزیده؟ یعنی اینکه خدا به ما احساس داده دروغه؟...

پادشاه جهان

جوانی گمنام عاشق دختر پادشاهی شد. رنج این عشق او را بیچاره کرده بود و راهی برای رسیدن به معشوق نمی یافت. مردی زیرک از ندیمان پادشاه که دلباختگی او را دید و جوانی ساده و خوش قلبش یافت، به او گفت پادشاه ، اهل معرفت است، اگر احساس کند که تو بنده ای از بندگان خدا هستی ، خودش به سراغ تو خواهد آمد.

جوان به امید رسیدن به معشوق ، گوشه گیری پیشه کرد و به عبادت و نیایش مشغول شد، به طوری که اندک اندک مجذوب پرستش گردید و آثار اخلاص در او تجلی یافت .

روزی گذر پادشاه بر مکان او افتاد ، احوال وی را جویا شد و دانست که جوان، بنده ای با اخلاص از بندگان خداست . در همان جا از وی خواست که به خواستگاری دخترش بیاید و او را خواستگاری کند . جوان فرصتی برای فکر کردن طلبید و پادشاه به او مهلت داد .

همین که پادشاه از آن مکان دور شد ، جوان وسایل خود را جمع کرد و به مکانی نا معلوم رفت . ندیم پادشاه از رفتار جوان تعجب کرد و به جست و جوی جوان پرداخت تا علت این تصمیم را بداند . بعد از مدتها جستجو او را یافت . گفت: (( تو در شوق رسیدن به دختر پادشاه آن گونه بی قرار بودی ، چرا وقتی پادشاه به سراغ تو آمد و ازدواج با دخترش را از تو خواست ، از آن فرار کردی؟ ))

جوان گفت: (( اگر آن بندگی دروغین که بخاطر رسیدن به معشوق بود ، پادشاهی را به در خانه ام آورد ، چرا قدم در بندگی راستین نگذارم تا پادشاه جهان را در خانهء خویش نبینم؟ ))



رمضان

ماه رمضان شد می و میخانه بر افتاد / عشق و طرب و باده به وقت سحر افتاد

افطار به می ، کرد برم پیر خرابات / گفتم که تو را روزه به برگ و ثمر افتاد

با باده وضو گیر که در مذهب رندان / در حضرت حق این عملت بارور افتاد

آه خدا......

گفتم خسته ام.گفتی: لا تقنطوامن رحمته الله...از رحمت خدا نا امید مشوید.(زمر/53)


گفتم هیشکی نمی دونه تو دلم چی می گذره....گفتی:ان ان الله بین المرء و قلبه....خدا حائل است میان انسان و قلبش(انفال/26)


گفتم:هیچ کسی رو ندارم....گفتی:نحن اقرب الیه من حبل الورید....ما از رگ گردن به انسان نزدیکتریم(ق/16)


گفتم:ولی انگار اصلا منو فراموش کردی....گفتی:فاذکرونی اذکرکم.....منو یاد کنید تا یاد شما باشم(بقره/152)

دل سوخته

پرسید عشق چیست؟ 



گفتم آشتیست.



گفت:مگر آن را دیده ای ؟



گفتم نه در آن سوخته ام...

 

اجی مجی لا ترجی

 یک زوج در اوایل 60 سالگی، در یک رستوران کوچیک رمانتیک سی و پنجمین سالگرد ازدواجشان را جشن گرفته بودن.  

ناگهان یک پری کوچولوِ قشنگ سر میزشون ظاهر شد و گفت:چون شما زوجی اینچنین مثال زدنی هستین و درتمام این مدت به هم وفادارموندین ، هر کدومتون می تونین یک آرزو بکنین. 

 خانم گفت: اووووووووووووووووه ! من می خوام به همراه همسر عزیزم، دور دنیا سفر کنم.  

پری چوب جادووییش رو تکون داد و اجی مجی لا ترجی  

دو تا بلیط برای خطوط مسافربری جدید و شیک QM2در دستش ظاهر شد. 

 حالا نوبت آقا بود، چند لحظه فکر کرد و گفت: خب، این خیلی رمانتیکه ولی چنین موقعیتی فقط یک بار در زندگی آدم اتفاق می افته ، بنابراین، خیلی متاسفم عزیزم ولی آرزوی من اینه که همسری 30 سال جوانتر از خودم داشته باشم. 

 خانم و پری واقعا نا امید شده بودن ولی آرزو، آرزوه دیگه !!! 

 پری چوب جادوییش و چرخوند و......... 

 اجی مجی لا ترجی  

و آقا 92 ساله شد!  

پیام اخلاقی این داستان مردها شاید موجودات ناسپاسی باشن ، ولی پریها................

یه تست استرس واقعی

مطمئن نیستم چطوری کار می کند ولی به صورت خارق العاده ای دقیق است. قبل از اینکه به عکس نگاه کنید توضیحات را به طور کامل بخوانید. عکس زیر حاوی 2 دلفین کاملاً متشابه می باشد که در مطالعات روی سطوح استرس در بیمارستان St. Mary استفاده می شود. به هر دو دلفین که از آب بیرون پریده اند نگاه کنید. هر دو دلفین کاملا شبیه یکدیگر هستند. یک مطالعه دقیق نشان داده که علیرغم اینکه هر دو دلفین شبیه یکدیگر هستند شخصی که استرس دارد اختلافاتی را بین آنها پیدا خواهد کرد. هر چه فرد اختلافات بیشتری را بین این دو دلفین پیدا کند تحت استرس بیشتری قرار دارد. اکنون به عکس نگاه کنید و اگر شما بیش از 2 اختلاف بین دو دلفین پیدا کردید نیاز به مرخصی دارید. به ادامه مطلب بروید : ادامه مطلب ...

( رولت مرغ )

مواد لازم :

ـ سینه  مرغ ۱ عدد

ـ سبزی ( گشنیز و شوید و ترخون و جغفری و ریحان ) ۶ قاشق غذا خوری خرد شده

ـ هویج ۲ عدد

ـ آبلیمو ۵/۰ لیوان

ـ پیاز درشت ۱ عدد

ـ نمک و زردچوبه به قدر کافی

ـ دارچین قدری

ـ  پودر فلفل سیاه قدری

ـ پودر فلفل قرمز قدری

ـ روغن زیتون ۲ قاشق غذا خوری

ـ آب گوجه فرنگی ۲ لیوان

طرز تهیه :

سینه مرغ را  به دو تکه از سمت استخوان جناغ به سمت طرفین با کارد بدون آنکه آسیب ببیند از استخوان جدا کنید . و هر تکه را از وسط با کارد باز کرده تا کاملا ًبه یک تکه پهنی تبدیل شود. سپس نمک و زردچوبه و آبلیمو و پیاز رنده شده و روغن زیتون اضافه کنید وکاملاً قطعات مرغ را به آن ها آغشته کنید .گوشت باید چند ساعت در این حالت درون یخچال بماند اگر رولت را برای ناهار میخواهید درست کنید بهتر است که شب قبل این کار را انجام دهید. هویج ها را درسته بپزید. گوشت را درون سلوفون و

یا نایلکس قرار دهید طوری که هم زیر وهم روی آن را پوشش دهد و سپس  چندبار با گوشت کوب به گوشت ضربه بزنید واز نایلکس خارج کنید و آن را کف سینی پهن کنید و نمک و زردچوبه و فلفل و دارچین بپاشید و یک لایه سبزی خرد شده بریزیدبعد هویج را قرار دهید .

لبه گوشت را روی هم بیاورید و برای اینکه باز نشود با نخ تمیز و سفیدی ببندید. رولت های آماده را در ظرفی بگذارید و آب گوجه فرنگی ونمک و زردجوبه به آن اضافه کنید و روی حرارت ملایم بپزید. وقتی پخته شد نخها را باز کنید و برش دهید و در دیس بچینید.