صبا! به لطف بگو آن غزال رعنا راشکرفروش که عمرش دراز باد چراغرور حسنت اجازت مگر نداد ای گلبه خلق و لطف توان کرد صید اهل نظرندانم از چه سبب رنگ آشنایی نیستچو با حبیب نشینی و باده پیمایی | | که سر به کوه و بیابان تو دادهای ما راتفقدی نکند طوطی شکرخا راکه پرسشی نکنی عندلیب شیدا رابه بند و دام نگیرند مرغ دانا راسهی قدان سیه چشم ماه سیما رابه یاد دار محبان بادپیما را |
هر وقت اعصابتون اومد سر جاش یه سر به منم بزنید،یه مطلب مفصل نوشتم دوست دارم نظرتون رو بدونم
چه شعر زیبایی ! همش پشت سر همه ! لااقل فاصله میذاشتی ما که ناشی هستیم تو شعر خونی ، بیت رو تشخیث بدیم !
مرصی