رنگ و وارنگه اینجا

ناخنک بزن. وبلاگم خوشمزه است

رنگ و وارنگه اینجا

ناخنک بزن. وبلاگم خوشمزه است

کروکت مرغ با بشامل

 مواد لازم:
تخم مرغ زده شده=2 عدد
آرد=3 قاشق غذاخوری
کره=2 قاشق غذاخوری
شیر مایع=1 لیوان
کنسرو ذرت=2/1 لیوان
گوشت مرغ چرخ شده=1 لیوان
نمک=1 قاشق غذاخوری
فلفل=کمی
آرد سوخاری=1و2/1 لیوان
ادویه=به مقدار لازم
طرز تهیه:
1.کره را در ماهیتابه بر روی حرارت ملایم قرار می دهیم تا ذوب شود.سپس آرد را به آن اضافه کرده و با همزن دستی هم می زنیم. شیر را به ان اضافه کرده و بصورت یکنواخت هم می زنیم تا اینکه سس درست شود.(غلظت سس باید به اندازه ماست غلیظ باشد)
2.نمک+ادویه+ذرت+مرغ چرخ شده را به سس بشامل اضافه کرده و هم می زنیم.
3.مواد بدست آمده را در یک سینی پهن کرده و به مدت 30 دقیقه در یخچال می گذاریم.
4.مواد را از یخچال بیرون آورده و از آن به اندازه یک گردو برداشته و در کف دست گرد می کنیم سپس آن را به صورت مستطیل های کوچک درمی آوریم.
5.کروکت ها را در ابتدا در تخم مرغ و سپس در آرد سوخاری می زنیم بطوریکه تمام سطح آن به آرد آغشته شود.
6.کروکت ها را در روغن فراوان با حرارت ملایم سرخ کرده تا وقتی رنگ آنها قهوه ای روشن شود و مغز کروکت ها پخته شود. 

  مواد لازم برای تهیه 2 پیمانه سس:
کره=100 گرم
شیر=2 پیمانه(4 دسی لیتر)
آرد سفید=4 قاشق سوپخوری
نمک و فلفل=به مقدار لازم
پیاز رنده شده نرم=3 قاشق سوپخوری
طرز تهیه:
1. کره را در ظرفی می ریزیم و روی آتش می گذاریم،داغ که شد پیاز رنده شده را می ریزیم و به هم می زنیم تا پیاز کمی سرخ شود.
2. آرد را اضافه می کنیم و به هم می زنیم تا آرد نیز کمی سرخ شود.
3. حرارت را ملایم کرده و شیر به تدریج به مواد اضافه می کنیم و مرتب بهم می زنیم.نمک و فلفل را هم به آن اضافه می کنیم و مرتب هم می زنیم تا سس به جوش آید و کمی غلیظ شود.

به کجا چنین شتابان!

سیر تکاملی دختر خانم ها در طول تاریخ

حتما شنیدید ی چند وقتیه صداوسیما و مجلس دارن مسله بد حجابی رو رسیدگی میکنن خوب ما هم به دنبال تاریخچه این بد حجابی رفتیم و دیدیم در آینده کار به جاهی باریک میکشه

سال 1230 : مرد:دختره خیر ندیده من تا نکشمت راحت نمیشم…..

زن:آقا حالا یه غلطی کرد شما ببخشید!نا محرم که تو خونمون نبود.حالا این بنده خدا یه بار بلند خندید…!!!

مرد: بلند خندیده؟ این اگه الان جلوشو نگیرم لابد پس فردا می خواد بره بقالی ماست بخره. نخیر نمی شه باید بکشمش….

بالاخره با صحبتهای زن ، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو می بخشه.

سال 1280:مرد: واسه من می خوای بری درس بخونی؟

می کشمت تا برات درس عبرت بشه. یه بار که مُردی دیگه جرات نمی کنی از این حرفا بزنی. تو غلط می کنی. تقصیر من بود که گذاشتم این ضعیفه بهت قرآن خوندن یاد بده. حالا واسه من میخای درس بخونی؟؟؟

زن: آقا ، آروم باشین. یه وقت قلبتون خدای نکرده می گیره ها!

مرد( با نعره حمله می کنه طرف دخترش ): من باید بکشمت. تا نکشمت آروم نمی شم. خودت بیای خودتو تسلیم کنی بدون درد می کشمت…

بالاخره با صحبتهای زن، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو می بخشه

سال1330:مرد: چی؟ دانشسرا (همون دانشگاه خودمون) حالا می خوای بری دانشسرا؟ می خوای سر منو زیر ننگ بکنی؟ فاسد شدی برا من؟؟ شیکمتو سورفه (سفره) می کٍونم…

زن: آقا، ترو خدا خودتونو کنترل کنین. خدا نکرده یه وخ (وقت) سکته می کنین آ…

مرد: چی می گی ززززززن؟؟ من اگه اینو امشب نکوشم (نکشم) دیگه فردا نمی تونم جلوی این فسادو بیگیرم. یه دانشسرایی نشونت بدم که خودت کیف کٍونی…

بالاخره با صحبتهای زن، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو می بخشه

سال1380:مرد: کجا؟ می خوای با تکپوش (از این مانتو آستین کوتاها که نیم مترم پارچه نبردن و وقتی می پوشیشون پستی بلندی پیدا می کنن) و شلوارک (از این شلوار ها که خیلی کم پارچه اسراف می کنن!) بری بیرون؟ می کشمت. من… تو رو… می کشم…

زن: ای آقا. چی کار به کارش داری. الان دیگه همه همینطورین (شما بخونید اکثرا).

مرد: من… اینطوری نیستم. دختر لااقل یه کم اون شلوارو پائین تر بکش که تا زانوتو بپوشونه. نه… نه… نمی خواد. بدتر شد. همون بالا ببندیش بهتره…

سال1400:زن: دخترم. حالا بابات یه غلطی کرد. تو اعصاب خودتو خراب نکن. لاک ناخنت می پره. آروم باش عزیزم. رنگ موهات یه وقت کدر می شه، بسشه دیگه مامی. باباتم قول می ده دیگه از این حرفا نزنه…

بالاخره با صحبتهای زن، دخترخونه از خر شیطون پیاده می شه و بابای گناهکارشو می بخشه !!

 

 

این مسله فقط از دید طنز بیان شده  نتیجه گیری به عهده خواننده

زشت و زیبا

موسی مندلسون، پدر بزرگ آهنگساز شهیر آلمانی، انسانی زشت و عجیب الخلقه بود. قدّی بسیار کوتاه و قوزی بد شکل بر پشت داشت. موسی روزی در هامبورگ با تاجری آشنا شد که دختری بسیار دوست داشتنی به نام فرومتژه داشت. موسی در کمال ناامیدی، عاشق آن دختر شد، ولی فرمتژه از ظاهر و هیکل از شکل افتاده او منزجر بود. زمانی که قرار شد موسی به شهر خود بازگردد، آخرین شجاعتش را به کار گرفت تا به اتاق دختر برود و از آخرین فرصت برای گفتگو با او استفاده کند. دختر حقیقتاً از زیبایی به فرشته ها شباهت داشت، ولی ابداً به او نگاه نکرد و قلب موسی از اندوه به درد آمد. موسی پس از آن که تلاش فراوان کرد تا صحبت کند، با شرمساری پرسید:
- آیا می دانید که عقد ازدواج انسانها در آسمان بسته می شود؟ دختر در حالی که هنوز به کف اتاق نگاه می کرد گفت:
- بله، شما چه عقیده ای دارید؟ من معتقدم که خداوند در لحظه تولد هر پسری مقرر می کند که او با کدام دختر ازدواج کند. هنگامی که من به دنیا آمدم، عروس آینده ام را به من نشان دادند، ولی خداوند به من گفت: همسر تو گوژپشت خواهد بود.» درست همان جا و همان موقع من از ته دل فریاد برآوردم و گفتم: اوه خداوندا! گوژپشت بودن برای یک زن فاجعه است. لطفاً آن قوز را به من بده و هر چی زیبایی است به او عطا کن فرومتژه سرش را بلند کرد و خیره به او نگریست و از تصور چنین واقعه ای بر خود لرزید. او سالهای سال همسر فداکار موسی مندلسون بود .......

دل همه چیز را میداند...

به دلت گوش بسپار 

دل همه چیز را میداند! 

پیروی از ندای دل مثل آموختن یک زبان خارجی است. ممکن است اشتباهاتی مرتکب شوید. اما سرانجام به هدف میرسید.

                                             (پائولو کوئیلو)

جام جهانی

میگما! این یارو 8پا چندشه خوب واسه خودش فوتبالی شدا!اینم فینال. ولی بی مزه بود. چون اخرشو چندش گفته بود.

بسم الله

سلام 

امیدوارم از مطالب خوشتون بیاد.  از همه ی برو بچزی که کمکم کنن تشکر میکنم.