دیدگانم جفاکشند
جفای روزگار را می کشند
و دستانم
تک تک انگشتانم
مرا یگانه ارتشند
و جور مرا بردوش می کشند
شاعران در گفتگو
ناشران در جستجو
هرچه هست و هرچه نیست
در نگارشند
تصویر شعارها را می کشند.
هرچه هست و هرچه نیست در زمان
چشم گوش لب و دندان
مرد زن پیر و جوان
همه در کشمکشند
و مرده وار
نام زندگی را بر دوش می کشند......